«بهار عربی» در عمل حاصلی جز هرج و مرج، نفرت، مهاجرت، تأسف و در یک کلام مرگ، خرابی و ویرانی کامل در بسیاری از ممالک عربی نداشته است


مصاحبه با Ahmed BENSAADA محقق، روزنامه نگار و نویسنده الجزایری

سئوال: پنج سال از آغاز حوادث موسوم به «بهار عربی» می گذرد. وقتی که بیلان این حوادث را بررسی می کنیم، روشن است که در بسیاری از کشورهای مربوطه، از نتیجه «بهار عربی» رضایت ندارند ، برایشان چندان امیدوار کننده وخوشایند نیست. شما در این خصوص چه فکر می کنید؟
احمد بن سادا: شما می گوئید: «چندان امیدوارکننده و خوشایند»؟ وقایع باشکوه و عظیمی که مغزمتفکران غربی بلافاصله و به صورت متقلبانه نام «بهار» را بر آن گذاشتند، در بسیاری از ممالک عربی، حاصلی جز هرج و مرج، نفرت، مهاجرت، مرگ و تأسف نداشته است. در این میان باید از شهروندان کشورهای عرب «بهاری» شده پرسید، آیا وضعیت نابسامان و وخامت باری که هم اکنون در آن بسر می برند را می توان وضعیت و شرایط «بهاری» خواند؟

آمار و ارقام منتشره در این خصوص وحشتناک می باشند. مطالعات اخیر بخوبی نشان می دهند که «بهار» نفرین شده در طول ۵ سال، مرگ و زخمی شدن بیش از یک میلیون و چهارصد هزار تن را در پی داشته است. به این رقم می باید ۱۴ میلیون پناهنده، آواره و جلای وطن شده را نیز اضافه نمود. «بهار» مذکور بیش از ۸۳۳ میلیارد دلار لطمه اقتصادی به کشورهای عربی زده است. از این رقم ۴۶۱ میلیارد دلار به تخریب و نابودی کامل زیربنای اقتصادی و مراکز تاریخی مربوط می شود. افزون بر این در طول ۵ سال اخیر، منطقه خاور میانه، خاور نزدیک و شمال افریقا بیش از ۱۰۳ میلیون توریست را به خاطر عواقب مستقیم و غیرمستقیم وقایع موسوم به «بهار عربی» از دست داده است. برای کشورهای این منطقه، از دست دادن ۱۰۳ میلیون توریست، ضربه اقتصادی سنگین و مهلکی بشمار می آید.

در چاپ نخست کتابم Arabesque Américaine ـ منتشره در سال ۲۰۱۱ـ ، من بر دو حقیقت مسلم و غیرقابل انکار تأکید و پافشاری نمودم: مداخلات خارجی در قیام های توده ای و هم چنین ماهیت غیرخودبخودی جنبش های مورد بحث. واقعیت این است که قبل از حوادث مورد بحث، کشورهای عربی در شرایط افسردگی سیاسی و نبود چشم انداز روشن و امیدوار کننده کامل بسر می بردند: نبود آلترناتیو سیاسی، رقم بالای بیکاری و بخصوص بیکاری در بین جوانان، نبود دمکراسی، زندگی روزمره اسفبار و دشوار، نبود و انکار کامل آزادی های دمکراتیک، نبود آزادی بیان، فساد و رشوه خواری در تمام سطوح جامعه، حضور قشر مهم نورچشمی ها، فرار مغزها و ... این عوامل شرایط مطلوب و لازم، برای بی ثبات ساختن و بروز آتش فشان خشم توده مردم کوچه و خیابان را فراهم می ساخت. با وجودیکه مطالبات توده مردم، مطالبات و خواسته های برحق و مشروع بودند، مطالعات و تحقیقات نشان می دهند که تظاهرکنندگان جوان خشمگین ، فعالین و کاربران سایبری عرب از سالها قبل تحت آموزش و حمایت مالی نهادهای «غیردولتی» امریکایی متخصص در «صدور» دمکراسی از قبیل USAID، NED، Freedom House یا Open Society ومیلیاردر معروف این کشور ژرژ سوروس Georges Soros بودند. تمام این روابط نزدیک، سفت و سخت و محرمانه، سالها قبل از خودسوزی محمد بوعزیزی، تنظیم و برقرار شده بود.

تظاهرکنندگان جوان نترس، امیدوار و فداکار با شورش خود، فعالیت اقتصادی شهرهای ممالک عربی را فلج ساخته و فسیل های سیاسی سالمند مستبد که طی چندین دهه بر قدرت تکیه زده بودند را از اریکه قدرت به زیر کشیدند.
توده جوان تحصیل کرده و آموزش دیده، به شیوه ها و اشکال مبارزه مسلط بودند . آنها مقاومت صلح آمیز، غیرخشن، غیر قهرآمیز با شعارهای محوری و تاکتیکی به موقع و سنجیده را برگزیدند. اشکال مبارزه و مقاومتی که توسط فیلسوف امریکایی Gene Sharp تئوریزه شده و توسط فعالین صرب متشکل در سازمان Otpor در انقلاب های رنگارنگ مختلف مورد آزمایش قرار گرفتند. اشکال مبارزه و مقاومت که توسط بنیان گذاران سازمان Otpor برای جوانان تظاهرکننده عرب در مرکز CANVAS یا Center for Applied Non Violent Action an Strategies تدریس و تشریح گردید.
قشر جوان مجهز و مسلط به فن آوری نو که رهبران آن توسط نهادهای «غیردولتی» امریکایی مانند Alliance of Youth Movements - AYM دست چین و تحت آموزش و پشتیبانی مالی قرار گرفته و می گیرند. این نهادها نیز به نوبه خود زیر چتر و حمایت غول های امریکایی نت قرار دارند.

اما، همانند فعالین و رهبران انقلابات رنگارنگ مختلف، کاربران سایبری عرب دارای انگیزه های سیاسی مخالف رژیم های حاکم نیز تنها برای به زیر کشیدن رهبران و سرنگون ساختن رژیم های در قدرت، آموزش دیده بودند. به عبارت بهتر، آنها ـ احتمالا بدون این که خود بخواهند ـ وظیفه و «مأمور» به زیرکشیدن حاکمان در قدرت بودند. آنها فاقد هرگونه آموزش، صلاحیت، قابلیت و دانش برای ادامه و هدایت روند وقایع بعد از به زیرکشیدن دیکتاتورها از قدرت و رویارویی با شرایط جدید خلع قدرت سیاسی و اجرایی در کشور بوده و می باشند. به دیگر سخن، آنها فاقد هرگونه شناخت و توانایی سیاسی برای پیشبرد موفق و احسن مرحله گذار دمکراتیک در ادامه روند منطقی تغییرات مهم و بنیادین می باشند.
در مقاله ای به قلم Hernando Calvo Ospina مندرج در ماهنامه لوموند دیپلماتیک در خصوص انقلابات رنگارنگ، می خوانیم: فاصله عظیم بین حاکمان و توده مردم، کار نهادهایی مانند NED و شبکه سازمانهای وابسته به آن را تسهیل می کند. سازمان هایی که به لطف دلارها و شبکه تبلیغات گسترده، وظیفه ساخت و آموزش «نیروهای مخالف» را بر عهده دارند . بعد از دستیابی به تغییرات مدنظر، اکثر «مخالفین»، سازمان ها و نهادهای ساخته شده، بدون افتخار صحنه را ترک و خاموش می شوند.

بدین ترتیب، کاربران سایبری بعد از انجام وظیفه محوله و سرنگون ساختن رژیم دیکتاتور حاکم، صحنه را ترک و بدون انجام حداقل تغییرات بنیادین سیاسی ـ اقتصادی، ادامه بازی را به نیروهای سیاسی موجود می سپارند. نیروهایی که موظف به پر کردن خلع سیاسی ناشی از فروپاشی رژیم سابق می باشند. در مورد کشورهایی چون تونس و مصر، ابتدا نیروهای اسلامی حاضر، با برخورداری از حمایت و پشتیبانی ایالات متحده امریکا، تعدادی از کشورهای غربی، عرب و ترکیه، از شرایط جدید خلع قدرت سیاسی و اجرایی استفاده کرده و بر مسند قدرت تکیه زدند. در این دو کشور، از ابتدا استقرار رژیمی چون رژیم اسلامگرای رجب طیب اردوغان در ترکیه، مد نظر حاکمان جدید بود.

روشن است که این «بهار» هیچ وجه مشترکی با شعارهای سنجیده کاربران جوان سایبری در کوچه و خیابان شهرهای کشورهای عربی و هم چنین دمکراسی وعده داده شده روزهای قیام، نداشت. از سوی دیگر چگونه می توان این حقیقت مسلم را انکار کرد: همه کشورهایی که نسیم «بهاری» را تجربه کردند، دارای رژیم های جمهوری بودند. چرا هیچکدام از کشورهای سلطنتی و سلطان نشین عربی متحمل توسونامی «بهاری» نشدند؟ گویی که این کشورها مهد دمکراسی و آزادی هستند. در این خصوص، تنها تلاش برای قیام ضدسلطنتی که در بحرین صورت گرفت، با همکاری نظامی شورای همکاری خلیج، سکوت شرم آور رسانه های گروهی جهان غرب و عرب، و بالاخره با همکاری و تآئید ضمنی سیاستمداران جهان غرب، به طور وحشیانه ای به خاک و خون کشیده شد. سیاستمدارانی که در موارد مشابه، در خصوص بعضی از جمهوری های لائیک عربی، از رسانه های وابسته به رژیم های جنایتکار امپریالیستی درس آزادی، دمکراسی و حقوق بشر به مردم عرب منطقه می دادند.

واقعیت این است که «بهار» مذکور از ابتدا برای بی ثبات ساختن مشخص تعدادی از کشورهای عرب در چارچوب پروژه ژئوپولیتیک «خاورمیانه بزرگ و جدید» برنامه ریزی شده بود. هدف این پروژه ترسیم و تعیین مجدد مرزهای برخی از کشورهای عربی و کشورهای همسایه آنها می باشد. تا بدین ترتیب پرونده نقشه جغرافیایی سیاسی کنونی منطقه خاورمیانه به ارث رسیده از توافقات سایکس پیکو یکبار برای همیشه بسته شود. اجرای این پروژه که در دوران زمامداری جرج بوش و با حمایت و تشویق لاشخورهای نئومحافظه کار متشکل در حزب جمهوری خواه امریکا آغاز گردید، از اندیشه های Oded Yinon، کارمند عالی رتبه وزارت امور خارجه رژیم جنایتکاراسرائیل در سال ۱۹۸۲ الهام گرفته است. هدف این طرح، تجزیه تمام کشورهای عربی و ایجاد کشورهای کوچک، شکننده، ضعیف و ناتوان در مقابل رژیم اسرائیل بود.
و متأسفانه، پروژه تجزیه خاورمیانه عربی همچنان در جریان است ....

سئوال: در مقایسه با دیگر کشورهای عرب «بهاری» شده، کشور تونس همچنان یک استثناء می باشد. در این خصوص تحلیل شما چیست؟

جواب: مسلما. در مقایسه با اوضاع و احوال فعلی در لیبی، سوریه و یا یمن، وضعیت تونس مثبت و جالب به نظر می رسد. در حالیکه، بر خلاف تلاش عوام فریبانه رسانه های خبری جهان غرب برای قبولاندن نمونه تونس به عنوان مدل موفق، این کشور به هیچوجه در تلاش خود موفق نبوده است.
از سوی دیگر باید اضافه نمود که اعطاء اخیر جایزه صلح نوبل برای تونس نیز چیزی را تغییر نمی دهد. وقتی که لیست دریافت کنندگان جایزه صلح نوبل در چند سال اخیر را بررسی می کنیم، از خود می پرسیم که این جایزه به چه دردی می خورد؟ و مردم تونس که از ۵ سال گذشته، روند «بهاری شدن» کشورشان را تجربه می کنند، در این خصوص گفتنی های بسیاری دارند. نوشته های بعضی از بلوگرهای تونسی به مناسبت پنجمین سال «بهار» عربی، ماهیت واقعی حوادث ۵ سال اخیر و موضع اکثریت مردم در این مورد را به خوبی نشان می دهد: «تنها کشور دمکراتیک افریقای شمالی برنده جایزه نوبل، به غیر از این، در مقایسه با دوران ZABA، همه چیز بد و بدتر شده است.»
ZABA یعنی Zine el Abdine Ben Ali
و یا اظهارات فکاهی مردم کوچه و خیابان: «بی عدالتی اجتماعی، شکنجه، بی قانونی و عدم پاسخگویی حاکمان در مقابل پارلمان، بجای خود. فراموش نکنیم که ما برنده جایزه صلح نوبل هستیم.»

دوست قدیمی من، فیلسوف Mezri Haddad در مصاحبه اخیر خود با روزنامه فرانسوی زبان فیگارو اعلام داشت: در همه جای جهان و هم چنین در خود تونس، این کشور را به عنوان گهواره انقلاب معرفی می کنیم. و به همین خاطر، سال گذشته جایزه صلح نوبل به این کشور اعطاء گردید. اما در این میان نباید فراموش کرد که تونس در زمینه متوقف ساختن افزایش روزافزون بدهی خارجی خود هیچ موفقیتی نداشته است. بدهی که در طی ۵ سال اخیر به طور بی سابقه و روزانه ای افزایش یافته و می یابد. از سوی دیگر، این کشور در عرصه حمایت از اقتصاد در حال مرگ و فروپاشی خود، کاملا ناتوان بوده است. به دیگر سخن، «بهار عربی» بجای ارتقاء سطح زندگی توده مردم و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی، آن را نابود و به حال احتضار درآورده است.

وی در مصاحبه خود می افزاید: از سال ۲۰۱۱، مهمترین صادرکننده نیروی بنیادگرای اسلامی تروریست به لیبی، کشور تونس می باشد.مهاجم انتحاری به مسجد واقع در شهر والانس اسپانیا یک تونسی بود. و همچنین، بنیادگرای مسلمانی که در مقابل کلانتری منطقه ۱۸ پاریس توسط نیروهای پلیس این کشور از پای درآمد نیز پاسپورت تونسی داشت.
در این میان فراموش نشود که تونس مهمترین صادرکننده جهادگر برای داعش نیز می باشد. رکورد تأسف آور برای کشوری که رسانه های گروهی جهان غرب تلاش دارند آن را به عنوان نمونه موفق جنبش «بهار عربی» معرفی نمایند.
به این رکورد می توان قتل های سیاسی، سوء قصدهای تروریستی کور که تمام مردم کشور را در سوگ و ماتم فرو برد و داستان خرافی «جهاد النکاح» که توسط دختران جوان مسلمان رادیکالیزه شده تونسی تبلیغ و مرسوم شده است را نیز اضافه نمود.

از سوی دیگر تلاش های مقامات امپریالیسم فرانسه در خصوص استقرار هیئت رئیسه جایزه ادبی Goncourt در موزه Bardo شهر تونس ـ محل سوءقصد جنایتکارانه و فاشیستی ۱۸ مارس ۲۰۱۵ که موجب کشته و زخمی شدن تعداد بیشماری از شهروندان تونسی و توریست های خارجی گردید ـ برای برگزاری مراسم اعطاء جایزه ادبی سال ۲۰۱۵ نیز نمی تواند تأئید گذار دمکراتیک در این کشور باشد. همین طور این تلاش رژیم فرانسه به هیچوجه نمی تواند پیشنهاد وزیر دفاع سابق شان Michèle Alliot-Marie به رژیم بن علی برای کمک و اعزام نیروی پلیس و نظامی برای سرکوب جنبش اعتراضی را از اذهان توده های مردم تونس پاک نماید (در آغاز اعتراضات گسترده و توده ای مردم بپاخاسته تونس علیه رژیم دیکتاتوری و وابسته به امپریالیست ـ بخصوص امپریالیسم فرانسه ـ و در گرماگرم اشغال خیابان معروف بورگیبه توسط تظاهرکنندگان، مقامات فرانسه آمادگی خود برای اعزام نیروی سرکوبگر به این کشور برای حمایت از رژیم بن علی را رسما اعلام نمودند).

و امروز، تظاهرکنندگان جوان که با مبارزه و از جان گذشتگی فراوان، رژیم فاسد و مستبد بن علی را سرنگون و دیکتاتور را مجبور به فرار از کشور نمودند، آیا در روزهای قیام باشکوه خود لحظه ای فکر می کردند که بجای بن علی، «دایناسورهای» سیاسی به جای وی بر مسند قدرت تکیه خواهند زد؟ شما قضاوت کنید: Moncef Marzouki هفتاد و یک ساله، Rached Ghannouchi هفتاد و پنج ساله، و بخصوص رئیس جمهور فعلی Béji Caïd Essebsi نود ساله. چگونه می توان این حقیقت تلخ را هضم کرد که قیام جوان که بعضا توسط رسانه های گروهی به نام «قیام فیس بوکی» خوانده می شد، توسط یکسری از مقامات سابق رژیم منفور بن علی، اسلام گرایان مخالف بن علی که منافع ملی تونس را با منافع فراملی گروهی و فرقه ای خود تلفیق داده اند، نمایندگی، به کجراه و به شکست کشانده شود.
آیا قیام کنندگان پرشور جوان، لحظه ای فکر می کردند که در فردای قیام، قانونی برای بخشیدن و عدم تعقیب قضایی تمام دست اندرکاران، مسئولان و طرفداران رژیم بن علی به تصویب رسد؟

آیا قیام کنندگان از جان گذشته جوان لحظه ای فکر می کردند که دقیقا ۵ سال بعد از فرار بن علی از تونس، Ridha Yahyaoui فارغ التحصیل بیکار تونسی، بخاطر اعتراض و افشاء سیاست تبعیض در موقع استخدام، دست به خودکشی زند؟ اپیدمی که وی به همراه دیگر رفقای خود ۵ سال قبل علیه آن بپاخواسته و برای پایان دادن به امتیازات «آقازاده ها» دست به شورش زده بودند. در این خصوص بد نیست یادآور شوم که مردم تونس برای همدردی و همبستگی با این جوان تحصیل کرده بیکار، در بسیاری از شهرها دست به اعتراض زدند. پاسخ حاکمان جدید در مقابل این جنبش اعتراضی، سرکوب وحشیانه، دستگیری، زندان و شکنجه بود.
و امروز باید پرسید: چه تفاوت کیفی بین اقدام دو جوان بیکار تونسی: خودسوزی Bouazizi قبل از «بهار عربی» و مرگ Yahyaoui پنج سال بعد از «بهار عربی» وجود دارد؟


سئوال: به عقیده شما، چه وجه مشترکی بین وقایع فعلی در دو کشور لیبی و سوریه وجود دارد؟

جواب: جنگ داخلی فعلی که کشور باستانی سوریه را در آتش و خون غرق ساخته است، نکات مشترک بسیاری با دوره جنگ داخلی که به سقوط رژیم معمر قذافی انجامید، دارد: ۱) شورش در سوریه، نه در شهر دمشق ـ پایتخت این کشور ـ بلکه در مناطق مرزی آغاز شد. ۲) پرچم «جدید قدیمی» به عنوان درفش شورشیان انتخاب گردید. ۳) دوره مسالمت آمیز و غیرخشن اعتراضات و شورش ها بسیار بسیار کوتاه بود. ۴) مداخله نظامی خارجی (مستقیم و یا غیرمستقیم) به طور سریع، اعتراضات و طغیان های مسالمت آمیز و غیرخشن را به جنگ داخلی خونین تبدیل نمود.

به عبارت بهتر، زمانی که تئوری Gene Sharp کارآئی لازم را نداشته و درس ها و آموزش های CANVAS با شرایط جاری همخوانی نداشته ـ مانند سوریه و لیبی ـ اعتراضات و تظاهرات مسالمت آمیز بلافاصله به جنگ داخلی تبدیل می شوند. این استحاله با مداخله مشهود و آشکار کشورهای خارجی ـ همان کشورهایی که در مورد لیبی، زیر پرچم ناتو وارد صحنه شدند و در شرایط کنونی سوریه زیر درفش اتحاد ناهمگون و بی مصرف انجام وظیفه می نمایند ـ عملی گردید.

بدین ترتیب، کشورهای غربی (با کمک و همیاری متحدین عرب و منطقه ای)، بدون هیچگونه دغدغه خاطر و احساس مسئولیت از موضع غیرقهرآمیز و غیرخشن الهام گرفته از اندیشه های Gene Sharp به نفع یک جنگ تمام عیار داخلی، خونین و مرگبار که در آن خون ارزان مردم عرب به وفور جاری شده و می شود، تغییر موضع دادند.
قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد که «مشروعیت قانونی» برای متجاوزین غربی برای تخریب و تجزیه لیبی را فراهم نمود، بر اتهامات پوچ و دروغین استوار بود (اتهام غیرواقعی کشتار حداقل ۶۰۰۰ تن از مردم بی دفاع توسط نیروهای حکومتی وفادار به رژیم معمر قذافی). از سوی دیگر کشورهای بسیاری، متجاوزین امریکایی، فرانسوی و بریتانیایی و پیمان ناتو را متهم نمودند که در عملیات علیه لیبی، ماهیت واقعی و چارچوب قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت را به کلی زیر پا گذاردند. در خصوص این کشورها می توان از دو کشور چین و روسیه نام برد که با «درس گیری از قطعنامه ۱۹۷۳»، تمام قطعنامه های سازمان ملل در مورد سوریه و رئیس جمهور آن بشار اسد را وتو می نمایند. بدون این وتوها، یقینا تاکنون رسانه های گروهی و خبری وابسته به نهادهای امپریالیستی جهان، تصاویر سر بریده بشار اسد توسط جهادگران مرتجع فاشیست را به نمایش گذاشته بودند. جهادگرانی که در سایه حمایت و همکاری نزدیک با کشورهای غربی و متحدین شان، سالهاست در سرزمین سوریه به ماجراجویی خونین و جنایتکارانه مشغولند.

در این زمینه، مطالعه مکاتبات و ای میل های خصوصی وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده امریکا هیلاری کلینتون نشان می دهد که هدف واقعی لشکرکشی ناتو به لیبی، سرنگون ساختن رژیم معمر قذافی و کشتن وی توسط باندهای فاشیست مذهبی زیر نظارت نظامیان امپریالیسم فرانسه بود و نه ادعاهای پوچ و توخالی در خصوص دمکراتیزه کردن جامعه لیبی. این جنگ به خاطر منافع استراتژیک اقتصادی، سیاسی و تصاحب و دزدیدن ذخیره ارزی و طلای لیبی، به مردم این کشور تحمیل گردید. در مورد کشور سوریه و شخص رئیس جمهور آن نیز همین سیاست دنبال می شود.

در مورد جنگ تحمیلی و تجاوزگرانه علیه لیبی، تحقیقات دقیق بعمل آمده توسط کارشناسان و متخصصین امریکایی نشان می دهند که جهان غرب به سرکردگی امپریالیسم امریکا می توانست از توسل به جنگ علیه رژیم معمر قذافی خودداری نماید. این انصراف با عدم حمایت نظامی از شورشیان وابسته به تشکیلات القاعده و همچنین عدم صدور و اجازه ارسال اسلحه و مهمات نظامی به بنیادگران اسلامی در این کشور عملی می شد.
در همین خصوص، اخیرا دریادار بازنشسته امریکایی Charles R.Kubic اعلام داشته است که شخص قذافی به دو شرط حاضر بود از قدرت کناره گیری کند: ۱) بعد از کناره گیری وی، ارتش این کشور دست نخورده باقی مانده و بتواند به مبارزه علیه نیروهای القاعده ادامه دهد، ۲) امکان ترک آزادانه لیبی و لغو هر گونه مجازات و محکومیت علیه وی، خانواده و نیروهای وفادار به وی.

در همین رابطه، اخیرا رئیس جمهور سابق فنلاند (۲۰۰۰ ـ ۱۹۹۴) و برنده جایزه صلح نوبل (۲۰۰۸) Martti Ahtisaari نیز در یک گفتگوی تلویزیونی اقرار نمود که در سال ۲۰۱۲ همزمان با آغاز ناآرامی ها در سوریه، از سوی دیپلماسی روسیه مأمور شده بود تا برای یافتن راه حل مسالمت آمیز در این کشور اقدام نماید.
طرح قطعنامه پیشنهادی از سوی مقام فنلاندی به نمایندگان ۵ عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد شامل ۳ بند بود: ۱) عدم تسلیح اپوزیسیون ۲) سازماندهی و تدارک دیدار و دیالوگ بین بشار اسد و اپوزیسیون ۳) اعطاء شرایط و فرصت لازم به بشار اسد برای کناره گیری از قدرت.
بنابه اظهارات Martti Ahtisaari قطعنامه پیشنهادی وی به نمایندگان ۵ کشور عضو دائمی شورای امنیت، با بی اعتنایی و انکار کامل نمایندگان ۳ کشور ایالات متحده امریکا، بریتانیا و فرانسه روبه رو گردید.

شواهد به خوبی نشان می دهند که هدف اصلی «بهار» هیچ وجه مشترکی با استقرار دمکراسی و حقوق دمکراتیک در کشورهای لیبی، سوریه و در مجموع خاور نزدیک و میانه نداشت. بلکه هدف غایی آن حذف فیزیکی روسای جمهور قذافی و بشار اسد به بهای انهدام کامل این دو کشور، کشتار صدها هزار تن از مردم بی دفاع عرب، حمایت مالی و لجستیکی جهادگران مرتجع جگرخوار و گردن زن بوده و می باشد. جهادگرانی که گهگاه با برگرداندن لوله های مسلسل به سوی حامیان شان، باعث آزردگی خاطر و خدشه دار شدن احساسات آنها می شوند.
واقعیت این است که مقوله «بهار» که در مورد لیبی و سوریه از آن استفاده می شود، نمونه آموزنده جنگ های داخلی طرح ریزی و هدایت شده توسط کشورهای خارجی تحت لوای دفاع از حقوق بشر می باشد.
امروزه این دو کشور مرکز بی ثباتی ژئوپولیتیک و آشیانه جهادگران داعش می باشند. جهادگرانی که به طور علنی از حمایت مالی کشورهای غربی، عربی و دولت های قدرتمند منطقه برخوردارند.

در چارچوب هرج و مرج های شدید سیاسی و مداخلات تجاوزگرانه خارجی، کشور الجزایر نیز هدف مطلوبی بشمار رفته و می آید. فراموش نشود که جوانان الجزایری نیز در دوره های آموزشی صرب های CANVAS شرکت کرده و کشورهای بسیاری در خصوص «بهاری کردن» الجزایر شرط بندی نموده اند. غافل از آن که مردم آگاه این کشور، وقایع سیاه و اسفناک دهه حضور سیاسی ـ نظامی اسلام گرایان بنیادگرا و افراطی وابسته به عباسی مدنی را فراموش نکرده اند.
در شرایط فعلی، وضعیت لیبی برای امنیت و ثبات الجزایر بسیار نگران کننده است. برخی از کارشناسان نظامی و امنیتی، تعداد سازمانهای شبه نظامی در لیبی را به ۳۰۰ فقره تخمین می زنند. اکثر این نهادهای نظامی به سازمان های مشابه شان در تونس وابسته هستند. بنابه گزارش اخیر کمیسیون امور خارجه مجلس ملی فرانسه (نوامبر ۲۰۱۵)، «همه سوء قصدهای اخیر در تونس، در لیبی سازماندهی و برنامه ریزی شده بودند.»


سئوال: در کتاب اخیرتان Arabesque Américaine شما از تز مداخله وسیع، گسترده و از مسئولیت سنگین ایالات متحده امریکا در «بهار عربی»، دفاع و مداخله این کشور را به نوعی به عملیات بی ثبات سازی و فروپاشاندن دولت ها و رژیم های در قدرت در جهان عرب تشبیه کرده اید.

جواب: چاپ اول کتاب من با عنوان Arabesque Américaine در آوریل ۲۰۱۱ منتشر گردید. باید خاطر نشان سازم که این کتاب در گرماگرم تبلیغات وسیع و جهانی در ستایش «بهار عربی» و رومانتیسم انقلابی جوانان فعال آموزش دیده در صفوف این جنبش، در ویترین کتابفروشی ها جای گرفت. حضور این کتاب ابتدا با انکار، بدبینی و سپس با دشنام و اتهامات سنگین روبه رو گردید. سردمدار تبلیغات علیه تزهای مطرح شده در این نوشته، رسانه های خبری قدرتمند جهان امپریالیستی بودند.
باید اقرار کرد که مخالفت با رومانتیسم «انقلابی» ـ که در بالاترین سطح خود قرار داشت ـ و آن هم تنها چند هفته بعد از سقوط رژیم های بن علی و حسنی مبارک، کار آسان و سهلی نبود.
معهذا، تز مطرح شده در این نوشته ـ با تکیه بر بیش از ۲۶۰ منبع موثق ـ حاصل تجزیه و تحلیل کتاب های بسیار، اسناد رسمی، گزارش و افشاگری های سایت ویکی لیکس بودند.
روشن است که جرقه «بهار» توسط ایالات متحده امریکا زده نشد. همان طور که خاطر نشان نمودم، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای عرب آماده شورش، قیام و انقلاب بودند. اما در این میان نمی توان نقش و مداخله امریکا در این روند را نادیده و انکار کرد. نقش اساسی و آشکار نهادهای ویژه «صادرات» دمکراسی و «استقرار» حقوق بشر که اکثر آنها از حمایت مالی گسترده حکومتی برخوردارند، آموزش های تئوریک و پراتیک مقاومت مسالمت آمیز و غیرخشن توسط CANVAS ، تشکیل «نهادهای اینترنتی عربی» مجهز به فن آوری فوق مدرن، تهیه ابزار لازم برای استفاده جهانی و بدون ارائه هویت برای کاربران سایبری، همکاری نزدیک و فشرده بین سفارتخانه های رژیم امریکا در کشورهای عربی با کاربران سایبری دارای انگیزه های سیاسی مخالف رژیم های حاکم، ابعاد نجومی سرمایه گذاری های مالی برای راه انداختن حرکت های اجتماعی ـ سیاسی و بالاخره مداخلات نظامی و دیپلماتیک در سطوح عالی، دال بر این ادعا می باشند. بر همگان روشن است که سیاست خارجی ایالات متحده امریکا هیچگاه نمونه ای از بشردوستی و نوع دوستی نبوده است.

همینطور، در طول تاریخ معاصر، امریکائیان بارها جریان منطقی بسیاری از وقایع مهم تاریخی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده و از روند مشروع و منطقی آن خارج ساخته اند. در خصوص «بهار عربی» نیز باید اضافه نمود که سالها قبل از آغاز حوادث، امریکائیان برای اجرای طرح شان دست به کار شده بودند.

با گذشت زمان، ماهیت ساختگی این «انقلابات» بیش از پیش برملا گردید. اسناد بسیاری در دفاع از تز من چاپ و بسیاری از بازیگران و دست اندرکاران محلی جریانات شروع به شرح و تعریف خاطرات خود نمودند. اکثر قریب به اتفاق اسناد و اظهار نظرها، تأئید کامل و بی چون و چرای تجزیه و تحلیل من از حوادث موسوم به «بهار عربی» بودند. در تابستان ۲۰۱۵، کتاب Arabesque Américaine را بازنگری و تکمیل کرده و چاپ دوم آن با زیر تیتر «بررسی نقش ایالات متحده امریکا در خیزش های جهان عرب» در سپتامبر همان سال بچاپ رسید. در مقایسه با چاپ نخست، چاپ جدید شامل ۶۰۰ منبع جدید بوده و تعداد صفحات آن سه برابر چاپ قبلی می باشد.
در چاپ جدید یکی از منابع اصلی که مورد استفاده قرار داده ام، گزارش وزارت کشور ایالات متحده امریکا می باشد. این گزارش در سال ۲۰۱۰ تهیه و در سال ۲۰۱۴ با تصویب بند جدید قانون آزادی خبر و خبررسانی در این کشور، انتشار بیرونی یافت.

این گزارش با روشنی تمام، «ساختار برنامه مدون وزارت کشور در خصوص ایجاد سازمان های غیرانتقاعی ریشه دار در جامعه مدنی، و بخصوص سازمان های غیردولتی به منظور تغییر سیاست داخلی کشورهای مورد توجه، به نفع سیاست خارجی ایالات متحده و اهداف امنیت ملی» را توضیح و تشریح می نماید.
مداخله و نقش ایالات متحده در «بهار عربی» حاصل ترشحات ذهنی من نمی باشد. این سیاست به طور روشن و آشکار در اسناد رسمی و سیاست مدون این کشور درج و ثبت شده است.


سئوال: به عقیده شما «بهار عربی، پایان یافته است» یا نه؟ چه سناریویی برای سوریه و بخصوص لیبی پیش بینی می نمائید؟ لیبی، کشوری که بازیگران جدید سیاسی ـ نظامی آن بر سر یک راه حل سیاسی به توافق نرسیده و اروپا در حال بررسی اشکال نوعی مداخله نظامی در آن کشور می باشد.

جواب: در جواب به بخش اول سئوالتان باید بگویم که با توجه به نتایج تأسف بار و خانمان برانداز، برای توده های مردم محروم، گرسنه، بیکار و ستمدیده، «بهار عربی» هیچگاه بهار نبوده است. از سوی دیگر نباید واژه ـ عرب ـ را به واژه ـ بهار ـ اضافه نمود. چرا که جنبش های اعتراضی مورد بحث به طور گسترده و آشکار توسط سازمان ها و نهاد های خارجی و بخصوص امریکایی حمایت و پشتیبانی می شدند.

آیا روند «بهاری شدن» جهان عرب در حال رسیدن به آخر خط می باشد؟ باید بگویم: مسلما. خلق های عرب بیشعور و کم حافظه نیستند. نمونه های روشن تخریب وحشیانه و جنایتکارانه لیبی، سوریه و یمن کافی است تا اذهان عقب مانده ترین و ناآگاه ترین اقشار جامعه را نیز از خواب زمستانی بیدار و خارج نماید.
جهان عرب نیازمند تغییرات بنیادین و اساسی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آزادی مطبوعات، احترام به حقوق انسانی و ... می باشد. آیا برای انجام این تغییرات باید کشور را با خاک یکسان کرد؟ برای انجام این تغییرات، آیا باید به شیوه های قرون وسطایی که در عمل حاصلی جز مرگ، خشم و نفرت و تأسف و اندوه ندارند، متوسل شد؟ یقینا که نه.

از سوی دیگر این تغییرات به هیچ وجه نباید تابع سیاست ها و منافع بیگانگان باشند. کشورهای عربی نباید اجازه دهند که خاکشان جولانگاه یکه تازی ها و رقابت های قدرت های خارجی برای براه انداختن جنگ های کم هزینه که در آن خون ارزان مردم زحمتکش و بی دفاع عرب به وفور ریخته می شود، باشد.
در این خصوص سوریه، نمونه روشن و آشکاری است. کشوری که هم اکنون صحنه رویارویی های (مستقیم و غیرمستقیم) نیروهای متخاصم بسیاری است. هر کدام از این نیروها اهداف، منافع و حامیان خود را دارند. اهدافی که هیچ وجه مشترکی با منافع مردم ستمدیده، جنگ زده و آواره سوریه ندارند.


A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Fax: 00-49-221-170 490 21

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

سایر مقالات:

باراک اوباما ارتجاع شیعه را به ارتجاع سنی ترجیح می دهد

عقب نشینی میرحسین موسوی و مطالبات جنبش اصیل مردم ایران

تشویق مردم به آرامش به نفع کدام طبقه است ؟

پرده دیگری از اعمال ددمنشانه آدم نمایان رژیم جمهوری اسلامی ایران - زجرنامه ی بهاره مقامی یکی از شقایق های له شده ی ایران ، قربانی تجاوز در زندان

جنگهای کوچک ـ قدرتهای بزرگ به قلم Patrick Cockburn

lموضع غرب در برابر رژیمی که قوانین بین المللی رابه سخره گرفته است

شیلی ۱۹۷۳ - ۱۱ سپتامبر دیگری

وضعیت فاجعه بار زندان کهریزک به قلم یکی از آزادشدگان این اردوگاه فاشیستی

چه کسانی حقایق را تحریف می کنند ؟

یادی از رفیق صفرخان (صفر قهرمانیان) به مسعود بهنود که علیرضا نوریزاده و ناصر مستشار هم بخوانند

پیرامون عناصر مرموز و طرز کار خبرچینهای رژیم جمهوری اسلامی ایران- درباره سایت مشکوک اعتراض و همکاری سربلند گرداننده این سایت با رژیم

ناگفته‭ ‬هایی‭ ‬در‭ ‬باره‭ ‬قتل‭ ‬شاپور‭ ‬بختیار‭ ‬در‭ ‬مصاحبه‭ ‬با‭ ‬سخنگوی‭ ‬سازمان‭ ‬چریکهای‭ ‬فدای‭ ‬خلق‭ ‬ایران‭ ‬حسین‭ ‬زهری (بهرام‭(

اکثریت‭: ‬چرچیلیسم‭ ‬یا‭ ‬رسیدن‭ ‬به‭ ‬قدرت‭ ‬به‭ ‬هر‭ ‬شکل- نامه به رفیق بهرام - حسین زهری و پاسخ رسیده‬

 چرا سربازان گمنام امام زمان رفیق بهرام - حسین زهری را هدف تبلیغات سوء خود قرار داده؟

چرا خائنین اکثریتی هر روز گستاخ تر می شوند؟ اظهارات رفیق حسین زهری در باره چاپخانه مخفی سازمان

وضعیت کنونی و جناح بندیهای درونی رژیم جمهوری اسلامی

خمینی چه گفت؟ خمینی چه کرد؟ (در باره دانشگاهها) قبل از به قدرت خزیدن بعد از به قدرت خزیدن

سایت «صدای مردم» متعلق به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است

نوار گفتگوی هدایت اشتری لرکی معاون ساوامادر فرانسه با حبیبیان معاون ساواما در تهران

اسناد تبهکاریهای سربازان گمنام امام زمان

به کوبا دست نخواهید یافت - به قلم فیدل کاسترو

ماهوشیاری خودرا از دست نخواهیم داد-درباره ایرج مصداقی تواب و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران


حسین زهری
۱
حسین زهری